محرم آذر90(همراه باعکس)
دوشنبه روز تاسوعا با یه تصمیم یک دفعه ای البته با تماس هایی که مرتب باباجون اینا میگرفتن وهمش اصرار میکردن رفتیم شهرستان خونه باباجون (مامان)بعداز اون هم رفتیم برای نذری که مامانی (بابا) داشت برای فاتحه ودوباره برگشتیم خونه باباجون (مامان) ومن وخاله ریحانه وخاله سمیه وخاله فرشته (دختر خاله مامانی ) والی گلی بادسته های عزاداری رفتیم بیرون قبل از اینکه بریم بیرون وقتی صدای دسته رواز توخونه شنیدی سریع شروع کردی به حرکات موزون ومیگفتی بریم دستی (دسته )برقصیم اینم عکس الی خانوم در شب تاسوعا14آذر 90 خلاصه اینکه شب شد والی گلی بعد ازکلی بازی ساعت 2.30 خوابید وصبح همگی آماده شدیم وبا عمو افشین که همگی مون روتو...
نویسنده :
مامان زینب
17:04